جدول جو
جدول جو

معنی علی ببلاوی - جستجوی لغت در جدول جو

علی ببلاوی
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن معوض حسینی ببلاوی مالکی ادریسی اشعری. وی در رجب سال 1251 هجری قمری در ’ببلاو’ یکی از قرای تابع ’دیروط’ از استان ’اسیوط’ در مصر متولد شد. و تحصیلات خود را در ازهر انجام داد. از جمله استادان او محمد صاوی و انبابی و منصور کساب و شیخ علیش بوده اند. سپس در دارالکتب خدیویه به کار پرداخت و آنگاه به سمت نقیب اشراف در دیار مصر منصوب شد و سرانجام به ریاست جامع ازهر تعیین گردید و آنگاه از این سمت استعفا داد و در سوم ذیقعده سال 1323 هجری قمری درگذشت. اوراست: 1- الانوار الحسینیه علی رساله المسلسل الامیریه، در حدیث. 2- رساله فیما یتعلق بلیله النصف من شهر شعبان. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 182). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: تراجم اعیان القرن الثالث عشر احمد تیمور ص 81. معجم المطبوعات سرکیس ص 522. فهرس الخدیویه ج 1 ص 274. الاعلام الشرقیۀ مجاهدج 2 ص 140. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 143. التاریخ الحسینی محمود ببلاوی ص 57. لمحه فی تاریخ الازهر علی عبدالواحد وافی ص 90. فهرس الازهریه ج 1 ص 295 و ج 2 ص 260
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی، مشهور به زمزمی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسین مسرعی، مشهور به بولاقی. عالم در بیان. وی در سال 1307 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: تبیان البیان بر حاشیۀ احمد صاوی بر شرح تحفهالاخوان دردیر، در علم بیان. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرست الخدیویه ج 4 ص 125. معجم المطبوعات ص 606. ایضاح المکنون ج 1 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ طَبْ بَ)
ابن محمد بن احمد بن یوسف بن محمد هیثمی طبناوی قاهری مالکی اشعری. ملقب به نورالدین. منجم و متصوف و شاعر بود. وی در سال 800 هجری قمری در محلۀ ابی الهیثم در مصر متولد شد. آنگاه نزد برخی از امرا تقرب یافت و مدتی نیز در عهد الظاهر جقمق زندانی شد و در سال 888 در قاهره درگذشت. او راست: 1- دو ارجوزه در بارۀ جیب. 2- الحمی الاحمدی و الرباط الصمدی. 3- وسیلهالخدم الی اهل الحل و الحرم. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 287 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 706 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 733 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 163)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ریاضی دان بود. او راست: علم الحساب، که در سال 1257 هجری قمری در بولاق به چاپ رسید. (ازمعجم المؤلفین بنقل از اکتفاءالقنوع فندیک ص 456)
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ لَ)
دهی است جزء دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. واقع در 38 هزارگزی شمال ورزقان، و 37 هزاروپانصدگزی راه ارابه رو تبریز به اهر. ناحیه ای است کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل، و 212 تن سکنه. آب آن از دو رشته چشمه تأمین می شود. ومحصول آن غلات و میوۀ جنگل است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنعت دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ ؟)
ابن حسن ببای حنفی. متکلم بود. او راست: المعانی السنیه فی شرح مقدمه السنوسیه فی العقائد، که در 29 ذی حجۀ سال 1178 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الخدیویه ج 2 ص 55. هدیهالعارفین ج 1 ص 768. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 506)
لغت نامه دهخدا